فیلم لتیان شبیه درباره الی است؟!
به گزارش نقطه سر خط، انگار عده ای فقط همین چند فیلم را دیده اند و نظر می دهند یا فکر می کنند، چون فیلمی درباره جمع یا سفر ساخته شده، دیگران باید دست به سینه بنشینند و از خاطرات و زندگی های خود صرف نظر کنند.
بهناز شیربانی| لتیان به کارگردانی علی تیموری به تازگی به جمع فیلم های اکران آنلاین پیوسته است؛ فیلمی که نقش های اصلی اش را به بازیگران چهره و محبوب سینما سپرده است و از زمان نمایش فیلم تا به امروز بازخورد های متفاوتی به همراه داشته، از شبیه دانستن این فیلم به نمونه های دیگر در سینمای ایران گرفته تا نبود شخصیت پردازی درست.
اکتای براهنی این بار در مقام فیلم نامه نویس در کنار علی تیموری قرار گرفته است و در روز هایی که پیش تولید ساخت فیلم جدیدش بعد از سال ها از ساخته نخست سینمایی اش پل خواب که در زمان اکرانش تحسین بسکمک از منتقدان را به همراه داشت، شروع کرده است، گفتگو کردیم.
لتیان از جمله فیلم هایی بود که انتظار داشتیم روی پرده سینما آن را ببینیم و در نهایت راهی اکران آنلاین شد. اصلا این شیوه نمایش فیلم را می پسندید؟
فکر می کنم اکران آنلاین دارای ظرفیت محدودی است و اینکه تعداد کاربران اپلیکیشن های فیلیمو و نماوا در مقایسه با سینما هم طبعا محدود است. در نتیجه به نظرم چنین شرایطی در عین اینکه مفید است، مسائلی اعم از قاچاق غیرقانونی دارد؛ اما در کل در این شرایط چاره ای نیست.
در شرایطی که برخی فیلم ها اکران عمومی شدند و انتظار می رفت که فروش خوبی داشته باشند، اما سالن ها و سینما ها در ماه های شیوع کرونا خالی است، باید تغییرات را پذیرفت. به هر حال در مجموع خوشحالم که لتیان اکران شد. با این همه فکر می کنم این فیلم در اکران عمومی بهتر دیده می شد.
دفاتر پخش که فیلم را دیده بودند، این تخمین را می زدند که در اکران عمومی فیلم نتیجه بهتری می گیرد. فکر می کنم در دوره ای هم بنا شد اکران عمومی شود، ولی بلافاصله که موج دوم کرونا رخ داد، اکران آنلاینش قطعی شد.
خاطرم هست که بعد از اکران فیلم پل خواب درباره علاقه مندی شما به پرداختن به امیال انسانی در فیلم نامه زیاد صحبت کردیم و لتیان هم در ادامه تجربه های شما در نوشتن، به همین موضوع اشاره می کند. فیلم نامه لتیان یک متن آماده بود یا طبق یک هم صحبتی با تیم سازنده و به مرور شکل گرفت؟
من و علی تیموری، کارگردان فیلم لتیان، چندین بار قرار بود با هم کار کنیم. علی برنامه ریز و دستیار سینما بود و در یکی، دو تا از پروژه هایی که به من پروانه ساخت ندادند، قرار بود همکاری کنیم تا در نهایت در فیلم پل خواب این رخ داد و علی تیموری دستیار و برنامه ریز بود.
بعد از اینکه فیلم پل خواب تمام شد، فکر می کنم در مرحله تدوین فیلم بودیم که یک روز، در میان صحبت های مان علی از فیلم فورس ماژور صحبت کرد و گفت: بر اساس آن فیلم، ایده ای به ذهنش رسیده. همین طور که با هم درباره این فیلم حرف می زدیم، من یاد خاطره ای در نوجوانی افتادم؛ دعوایی که خودم در آن شرکت داشتم. ماجرا این بود که دو، سه تا ماشین بودیم و خانوادگی در یک منطقه جنگلی شلوغ رانندگی می کردیم.
ناگهان ماشینی از روبه رو آمد و سواران آن، آدم هایی شبیه به اراذل و اوباش بودند که تعیین بود در حال طبیعی نیستند. یکی از آن ها به یکی از فامیل های ما که پشت فرمان بود، بددهنی کرد. ما همه خانواده بودیم و تمام سعی مان را کردیم که درگیری ختم به خیر شود؛ اما نشد.
در کوتاه ترین زمان ممکن دعوای وحشتناکی درگرفت؛ به طوری که هر مردی در فامیل ما بود، درگیر شد و متقابلا آن ها با چوب و زنجیر به سوی ما حمله کردند. بعدا دیدیم که این افراد تنها نیستند و یک مینی بوس که پایین تر پارک کرده بود، با این افراد همدست از آب در آمد. خلاصه ما مردان خانواده با افراد این مینی بوس درگیر شدیم و آن ها با ما کتک کاری وحشتناکی کردند. من چوب خوردم و درگیر دعوای جدی ناخواسته ای شدم.
نکته اصلی اخلاقی این دعوا آن بود که چه کسی فرار کرد؟ چه کسی کم آورد؟ باور کنید هنوز هم این بحث در فامیل مطرح است که فلانی چه کرد و آن یکی کجا رفت! اتفاقا در آن دعوا دقیقا به خاطر این موضوع که مبادا من جزء آدم هایی باشم که در دعوا کم آورده، با همه هیجان و اضطرابی که داشتم، به صورت فیزیکی وارد دعوا شدم.
حدود 21، 22 سالم بود و چیز هایی که واقعا با ما و شخصیت های ما جور درنمی آمد، به وقوع پیوست. زنان و دختران جیغ می کشیدند و فحش از هر طرف و ضربه و زد و خورد شدید و... که ناچار شدیم درگیر شویم. وقتی این خاطره را برای علی تیموری تعریف کردم، بر مبنای این جلو رفتیم.
از سویی طرح فیلم دیگری داشتم که ننوشته بودم. در آن طرح یک عده در یک سفر متوجه برملاشدن راز هایی در یک رابطه ای می شوند که در نهایت همه آدم هایی که در این سفر هستند، با هم درگیر می شوند و در پایان فاجعه ای اتفاق می افتد. این طرح خیلی طرح مستقل و جمع وجوری بود. در گفتگو هایی که با علی تیموری داشتم، به این نتیجه رسیدیم که می توان بر اساس طرح های موجود به یک فیلم نامه کامل رسید.
همین جا بود که پایان به ذهنم رسید و هر دو، شیفته پایان شدیم. معمولا روش من در نوشتن این است که برای اینکه جهان داستان برای خودم خلق شود، چیزی حدود 30، 40 صفحه سیال ذهن برای خودم می نویسم. این 30، 40 صفحه معمولا یا به طرح تبدیل می شود یا اوایل فیلم نامه را شکل می دهد.
درنهایت سکانس ها و لحظات مؤثری به صورت بداهه به دست می آید که شاید بعد ها به درد بخورد یا نخورد. بعد از اینکه این 30-40 صفحه را نوشتم، به ساختار و نقطه بندی خاصی می رسم. در این مرحله بود که تصمیم گرفتم از یک دوست دیگرمان که قبلا در نگارش یکی از فیلم نامه ها با من همکاری کرده بود، کمک بگیرم.
از آنجا به بعد خانم آناهیتا تیموریان هم به پروژه پیوست. ایشان سابقه تصویرگری و نوشتن کتاب کودک داشتند و چندین جایزه مهم بین المللی برده بودند. همکاری قبلی ما تبدیل به فیلم نامه ای شد که هیچ وقت اجازه نگرفت و تا امروز هم در محاق مانده است؛ در نتیجه من و خانم آناهیتا تیموریان شروع به نوشتن فیلم نامه کردیم و علی تیموری به عنوان کارگردان هر چند وقت یک بار به ما سر می زد و متن را می خواند و نقطه بندی ها را می دید و در جریان افکار ما قرار می گرفت و نظراتی می داد. ظرف چهار یا پنج ماه به یک متن اولیه رسیدیم.
بعد درگیر نمایش فیلم پل خواب در جشنواره فیلم فجر شدم. بعد از آن یک بار بازنویسی کردیم. قبل از شروع فیلم برداری هم دوباره بازنویسی کردیم و یکی، دو ماه بعد هم تولید فیلم شروع شد. طبعا زمان زیادی برد تا فیلم ساخته شود و بحث سرمایه گذار و تهیه کننده فیلم اول همیشه یکی از مسائل بوده و هست.
برای شما که یک بار نگارش و ساخت قصه ای معمایی و جنایی را تجربه کردید و بار دیگر چنین قصه ای را در اختیار کارگردان دیگری گذاشتید، فکر می کنید لتیان تا چه اندازه در اجرا پیروز بود؟
معتقدم فیلم بیش از هر شخص دیگری، متعلق به کارگردان است. می توانم بگویم از نظر کلامی و گره بندی فیلم، لتیان همان فیلم نامه است. چیز های ریزی اضافه یا حذف شده، ولی در اجرا می توان فیلم نامه را دید.
واقعیت این است که من نویسنده پرکاری هستم. همین الان چهار، پنج فیلم نامه دیگر وجود دارد که یا خودم قرار بوده بسازم و بعد پشیمان شدم یا فکر کردم که بماند برای آینده. از یک جایی به بعد احساس کردم حالا که فیلم اولم را ساختم و شرایط ساخت فیلم هم برای من همیشه خیلی سخت ایجاد می شود، حداقل دستم را باز کنم و تعدادی فیلم نامه بنویسم.
برای من هم کار عجیبی بود، چراکه منتظرم فیلم بسازم و فیلم نامه هایم را دیگران می سازند و معمولا این نگاه به وجود می آید که اگر من بودم این طور می ساختم. ولی در کل باید بگویم از کاری که کردم راضی ام. اینکه قصه را به صورت تصویری به عنوان یک فیلم می بینیم و شخص دیگری آن را ساخته است، تجربه جدید و دل انگیزی است.
هر کارگردانی با دید خود قصه را می سازد و اگر یک فیلم نامه را دست 10 کارگردان بدهید، 10 فیلم متفاوت ساخته خواهد شد. من وقتی فیلم نامه ای را واگذار می کنم دیگر به اینکه خودم بسازم فکر نمی کنم.
شخصیت طا ها در فیلم دچار جرح و تعدیل شد یا آقازادگی این شخصیت برای پروانه ساخت مورد بحث بود؟
بنا بود که شخصیت طا ها شخصیتی از طبقه تازه به دوران رسیده باشد و وجه آقازادگی در این شخصیت پررنگ بود. البته نمی خواستیم که زیاد به این موضوع آقازادگی بپردازیم، ولی تعیینا او یک نوع آقازاده است. اما موضوع این است که حالا ما در جامعه با آقازاده های متعددی روبه رو هستیم که با هم تفاوت هایی دارند.
تعیینه ای که در بخشی از این نوع آقازاده ها وجود دارد، این است که برخی می خواهند طبقه فرهنگی عوض کنند. پول و تجملات در زندگی ساده نقش کمتری ایفا می کند؛ درنتیجه این ها می خواهند با افراد طبقات دیگر وصلت کنند. اما در اصل به صورت ذاتی یا تربیتی متعلق به طبقه به ظاهر مدرن جامعه هم نیستند.
این موضوع بسیار مهمی است؛ یعنی یک طبقه انحرافی که برآمده از قدرت و امکانات مالی است و در عین اینکه پدران و مادران سنتی دارند، اما در عمل حوصله آن صفات سنتی را نیز ندارند، اما از سویی در طبقه به ظاهر مدرن هم نمی گنجند.
از سوی دیگر، طبقه فرهنگی و هنری مصنوعی و گلخانه ای در کشور ما شکل گرفته که به پول آقازادگی وابسته است و مدام خود را به آقازاده ها نزدیک می کند تا به درآمدی برسد. این تناقض بحث اصلی فیلم است. در پروانه ساخت مسئله ای نبود، اما به نظرم در پروانه نمایش، بخشی از تأکیدات روی آقازادگی کم شد.
برخی معتقدند در لتیان شخصیت پردازی درست شکل نگرفته یا به تعبیری کد های بیشتری برای شناسایی آن ها لازم بود. چقدر این انتقاد را می پذیرید؟
دو یا سه مخالفت جدی با لتیان می بینم. بخشی از مخالفت ها به نظر طبیعی است؛ برخی فیلم را دوست ندارند یا هر نوع ایرادی که آن ها به شکل فنی، کارگردانی، فیلم نامه یا بازی می گیرند می تواند درست یا غلط باشد.
من کاری به نظر آن ها ندارم. اما بخشی از این مخالفت ها یک هجمه فضای مجازی است و از صفحات مجازی قلابی و اکانت های فیک که مدام فحش می دهند، نشئت می گیرد. درواقع مخالفت اصیل عده ای با هجمه عده ای دیگر که دقیق نمی توانم شناسایی کنم از کدام سو است، مخلوط شده است.
در نتیجه نمی توانم عیار این موضوع را نسبت به کار خودم به طور دقیق تعیین کنم. باید زمان بگذرد تا متوجه شوم واقعا جایگاه فیلم کجاست. مدتی قبل در صفحه شخصی ام ویدئویی از مستندی منتشر کردم، از زمانی که فیلم طعم گیلاس نمایش داده شد و مردم به دیدن آن رفته بودند، مردم وقتی از سینما بیرون می آمدند، نظراتشان درباره فیلم را با واژه هایی مثل مزخرف و افتضاح بیان می کردند.
از سال 76-77 که طعم گیلاس کن گرفته بود، این ها را می گفتند جامعه ای که به ندرت فیلم درست و حسابی می بیند و تفاوت شیوه های روایی را تشخیص نمی دهد، به همه چیز معترض است و خودش هم کاری نمی کند. نمی خواهم قیاسی با آن فیلم داشته باشم. اما فکر می کنم بخشی از مخالفت ها با این فیلم لحظه ای است...
طبعا ممکن است من هم به پل خواب و لتیان بسته به دانش یا علاقه مندی های سینمایی خودم انتقاد هایی داشته باشم. هیچ فیلمی بی ایراد نیست. من در جمع های خصوصی و با کارگردان ها که صحبت می کنم، معمولا آدمی هستم که زیادتر از همکارانم از کار خودم انتقاد می کنم و نمی توانم به عنوان یک تحلیلگر دست از اینکه کار خودم را به صورت انتقادی ببینم، بردارم.
اما در نهایت در مورد فیلم لتیان به نظرم یک هجمه غیرمنصفانه در مورد فیلم وجود دارد. جملات کلی را که در مورد این فیلم و در انتقاد به آن مطرح می شود، قبول ندارم. اگر می گویند شخصیت پردازی کم است، باید بگویم که این فیلم از نمونه فیلم های ژانر سفر است. در سفر زمان محدودی برای شخصیت پردازی وجود دارد.
البته شباهت لتیان با فیلم هایی که در سال های اخیر با چنین حال و هوایی ساخته شدند و به قول معروف سوار بر موجی حرکت کردند هم از دیگر انتقاداتی است که به فیلم وارد شده، اما تا حد زیادی می توان گفت: فیلم در بسکمک از مواقع در اجرا هم صدمه دیده است.
انتقاد دیگری که می شود، این است که می گویند لتیان شبیه فیلم درباره الی است! خب زمان درباره الی هم انتقاد می کردند و می گفتند این فیلم عین ماجرا ساخته آنتونیونی است.
مفاهیم انسانی مثل رابطه و سفر در ده ها فیلم آمده اند. خدا را شکر که خود آقای فرهادی در مصاحبه ای گفته اند ما همه از جامعه برمی داریم و برای این است که قصه ها شباهت پیدا می کنند. فیلم های زیادی هستند که در آن ها جمعی به سفری می فرایند. مثلا عده ای در جنگل هستند و عده ای جنایتکار محلی به آن ها حمله می کنند.
مثل فیلم بازماندگان، فیلم بازی های خنده دار از هانکه، فیلم سگ های پوشالی سم پکین پا که اتفاقا دقیقا درباره زوجی است که در ویلایی در دهات انگلستان ساکن می شوند و در همین سفر روابط زن با یکی از افراد روستا برملا می شود و جنجال به وجود می آید.
انگار عده ای فقط همین چند فیلم را دیده اند و نظر می دهند یا فکر می کنند، چون فیلمی درباره جمع یا سفر ساخته شده، دیگران باید دست به سینه بنشینند و از خاطرات و زندگی های خود صرف نظر کنند. این نظریه بسیار عقب افتاده است. لتیان به ده ها فیلم شبیه است.
اگر همین الان فیلم ماجرا را ترجمه کنیم و بازیگرانش را ایرانی کنیم و چهار تا ایراد معمول در سینمای ایران را هم در آن بگذاریم، آن وقت این منتقدان مجازی نسبت به فیلم نامه چه نظری می دهند؟ نمی گویند اصلا منطق ندارد؟ در فیلم ماجرا یک مرد و زن را در شروع عشق می بینیم که در نهایت به پوچی اخلاقی می رسند.
اصلا معلوم نیست چه کسی چه فردی را دوست دارد یا ندارد. درون شخصیت ها دیده نمی شود. آیا اگر این کار را ما می کردیم، قبول می کردند. خیر! شما در انتظار گودو را در نظر بگیرید یا الان اگر این نمایش نامه را بدهیم به عده ای بخوانند تا سرگرم شوند آن ها فحش به ما نمی دهند؟
هنر انواع و اقسام دارد و روایت انواع و اقسام دیگری دارد. این ها به این معنی نیست که کار من نقص ندارد. حتما هم دارد و حتما هم حرف عده ای درست است. اما اینکه یک دفعه جهانی ندانسته خودشان را از فیلم طلب می کنند، محال است.
در ایران با تماشاگران و برخی منتقدان فضای مجازی سروکار داریم که همان تماشاگری است که کمدی ها را می پسندد. من معتقدم او باید به من فحش دهد! اگر من بر اساس نمایش نامه پدر استریندبرگ، فیلم نامه بنویسم، چه کسی منطقش را از من می پذیرد؟ در نمایش نامه مرد بالشی مارتین مک یدونا کودکی توسط پدر و مادرش به صلیب کشیده می شود.
چه کسی می پذیرد؟ در هنر نقاشی هزاران نوع از فرم انتزاع را چه کسی واقعا می پذیرد؟ ما انواع روایت هنری در سینما داریم. به قول بوردول اساس فیلم هنری در ابهام است. خب این ابهام از نظر عده ای غلط تلقی می شود، اما در آثار هنری می تواند مبنا باشد. خلاصه منظورم این است که از اساس معیار این منتقدان چیست؟
شاید من اشتباه کنم، ولی منطق و استدلال آنان یا دیده نمی شود یا از اساس غلط است. اگر منتقدبودن به پیداکردن شباهت فیلم هاست که واقعا فاجعه است. ما فاصله گذاری در شخصیت پردازی داریم. از نظر عده ای فاصله گذاری غلط است.
منظورم از منتقدان، آن منتقدان تریبون دار و دست به قلم در مجلات یا سایت ها نیستند. چون آن ها مثلا در مورد لتیان یا اظهار نظر نکردند یا اگر اظهار نظر کردند، نظرات مثبت و منفی دادند. برخی از فیلم خیلی تعریف کردند.
می ماند منتقدان صفحات اینستاگرام که اسم و رسمی هم ندارند و دیدگاه خودشان را شرح نمی دهند و از جملات کلی استفاده می کنند. تحت عنوان اینکه شخصیت پردازی ندارد، پلاتش ضعیف است و... من اصلا این را قبول ندارم.
ایدئال نیست نوشته من؛ ولی این ها غیرکارشناسانه و غیرمنصفانه است. برایتان مثال می زنم، جایی در فیلم هست که سارا بهرامی (یاسی) با علی ثانی فر (مانی) بیرون از خانه در مورد پریناز ایزدیار (سلما) حرف می زنند و حسن معجونی (رضا شوهر یاسی) از پشت شیشه آن ها را می پاید. صحنه زیبایی است. دوربین هم درست است.
آنجا شخصیت یاسی رو به مانی می گوید که تو سلما رو دوست داری هنوز؟ مانی جواب می دهد: دوستم داره هنوز. خب اگر فرض کنیم می گفت: ما همدیگر را دوست داریم شخصیت دیگری بود. اگر می گفت: آره من خیلی دوسش دارم باز هم او شخصیت دیگری بود. اما هیچ کدام از این جملات را نمی گوید. مانی با جوابش نشان می دهد چطور فکر می کند. غرورش چیست و چه اندازه به خود متکی است.
زنی (یاسی) به دوستش (مانی) می گوید که بر اثر صحبت های من و تو، شوهرم (رضا) شک می کند یا توهم می زند. خب، شوهری که توهم می زند، شخصیت ندارد؟ در دیالوگ ها در عین حال یک سری اطلاعات کلی و جزئی در حد یک سفر و یک سری کد های این چنینی وجود دارد. یک سری کد های طبقاتی تعیین وجود دارد؛ از لباس پوشیدن، حرکات دست ها و شیوه حرف زدن؛ مثلا از میزان وادادگی و پوچ گرایی شخصیت رضا که شخصیت اخته اجتماعی است. آیا شخصیت او را نمی فهمیم؟
شخصیتی که می فهمد همسرش او را دوست ندارد؛ اما همچنان هست! شخصیتی که شک می کند همسرش به دوستش علاقه مند باشد؛ ولی هنوز سر جای خودش هست! شخصیتی که توهم می زند؛ اما حرف نمی زند و اعتراض نمی کند! و در جایی ادعا می کند آدمی اخلاقی است! این شخصیت پیچیده نیست؟ این شخصیت ها زمین تا آسمان با هم فرق دارند.
پس حتما یک شخصیت پردازی همراه با تیپ اجتماعی برای آن ها در نظر گرفته شده است. حالا، چون در مقیاس یک سفر باقی می مانیم، اینکه همه این ها بتوانند به شکل طبیعی ارائه شوند، امکانش وجود ندارد و عملا ما در یک ژانر محدودی هستیم. در اینجا از امیال درون، کنش و واکنش بیرونی به وجود می آورند.
در فیلم پل خواب دست من باز بود که یک آدم را در زندگی شغلی و کاری و خانوادگی و به صورت توأمان شخصیت پردازی کنم. در لتیان آدم هایی داریم و با آن ها وارد سفری می شویم که باید با هم رفتار متمدنانه ای داشته باشند و باید ظواهر اخلاق را حفظ کنند؛ اما همه چیز از زیرمتن و درون به هم می ریزد و زمین قصه را می لرزاند.
وقتی یک دعوا پیش می آید و یکی می ترسد و فرار می کند، فرق او که می ترسد، با آدمی که درگیر کتک کاری می شود، چیست؟ من می گویم این شخصیت با آن یکی تفاوت جدی دارد.
خطوط افتراق شخصیت ها و انتخاب اخلاقی آن ها شخصیت را شکل می دهد. آیا این شخصیت پردازی نیست؟ شخصیت در لتیان ظرافت دارد. همه این شرحات به این معنی نیست که حتما این فیلم شاهکار است و باید همه آن را دوست داشته باشند. قصد ندارم این را بگویم. می خواهم بگویم کارم را کرده ام. به این فکر کنید که شخصیت سلما و طا ها کجا با هم آشنا شدند؟ در تیمارستان.
این ها نشانه هایی است که من معمولا دوست ندارم در فیلم نامه ام باشد که مثلا این کد را به مخاطب بدهم که با نشانه شناسی جنون این دو آدم را ببیند؛ ولی ما از ترس بیننده ایرانی سختگیر، این کد را گذاشتیم و در دیالوگ ها و رفتار پرسشگر و بازجو مآب طا ها این را نهادینه کردیم. شخصیتی که می خواهد جایی به زور در اتاق بخوابد تا جلوی دیگران غرورش حفظ شود، شخصیت جالبی نیست؟
شخصیت طا ها به عنوان یک آقا زاده، ورزشکار و قدرتمند و قدرت طلب است. مدام پولش را به رخ می کشد؛ اما همین آدم در دعوا ناخودآگاه فرار می کند. دیگران برایش به اصطلاح دست می گیرند که تو ترسیده ای و خردش می کنند. این وسط شخصیت مریم با بازی خانم پسیانی آتش بیار معرکه است. آتش بیار معرکه چگونه شخصیتی است؟
در چند فیلم شخصیت ها این قدر با هم فرق های بنیادین دارند؟ همه از طا ها سوءاستفاده مالی هم می کنند. طا ها از طبقه سنتی خودش کنده شده و حالا در طبقه جدید صفات آن طبقه را برنمی تابد. همسرش می گوید: تو که سنتی بودی! از طرفی در این فیلم طبقه بندی اجتماعی جامعه ما به وضوح دیده می شود.
در نهایت طا ها با این فشار روانی است که وقتی می بیند شخصیت سلما از دست رفت، می تواند دست به یک جنایت بزند. پتویی که سلما آخر فیلم روی همسر سابقش می کشد و یواشکی این کار را می کند، تیر خلاص رابطه است. تیر خلاص یک رابطه، کشیدن یک پتو است. این ظرافت فیلم نامه نیست!
این ها چرا به شخصیت پردازی مربوط نیست؟ من نمی فهمم! در کشور ما یک تلقی وجود دارد که می گوید اگر من دست به قتل نزنم، چرا طا ها این کار را می کند! پس این منطقی نیست! اما شما صفحه جنایت های جراید را نگاه کنید. چه کسی چنین کار هایی را می کند؟ کسی که همین روز ها شنیدیم که با نوشیدنی مردم را مسموم کرده و مورد تعرض قرار می دهد، دارای چه تعیینه هایی است؟ آیا با یک نگاه می توان او را شناخت؟
خیر! از طریق عملش او را می شناسیم. پس اینکه بگویند چرا طا ها آخر فیلم گاز را باز کرد، مشکل را حل نمی کند؛ بلکه عمل طاهاست که درون سایکوتیک او را می شناساند. بیننده باید به آنچه شخصیت انجام می دهد، متکی باشد. بیننده ای که تفاوت را به رسمیت نمی شناسد و تنها از دریچه خود به فیلم نگاه می کند، بیننده ابتدایی یا حتی اگر خود را منتقد بداند، باز هم نظرش ابتدایی است.
به عنوان فیلم نامه نویس پیشنهادی برای بازیگران لتیان مطرح کردید؟
پیشنهاد دادم و بخشی از این پیشنهاد ها رخ داد. وقتی خودم کارگردان هستم و دیگران بازیگری را پیشنهاد می دهند، به شدت احساس فشار می کنم. بنابر این در این باره سعی کردم خیلی درگیر پیشنهاد نشوم و روی پیشنهادهایم ایستادگی نکنم؛ اما ترکیب بازیگران خوبی برای این فیلم فراهم شد.
شرایط سینما را در نظر بگیرید که همین الان که در حال پیش تولید فیلم دومم هستم، بسکمک از بازیگرانی که نقش را به آن ها شبیه تر می بینم، در لحظه در دسترسم نیستند یا سرمایه برای کارکردن با آن ها نیست. برخی افراد هستند و مورد علاقه من هم هستند و نقش به آن ها شبیه نیست.
کار انتخاب بازیگر صددرصد در اراده من نیست. قسمت و تقدیر در آن نقش دارد. از طرفی دیگر موضوع عرضه و تقاضا در سینما وجود دارد؛ اما در کل شیوه من به عنوان نویسنده ای که خودم کارگردان هم هستم، این است که کار را به کارگردان واگذار کنم.
بعد از گذشت شش سال ساخت دومین فیلم را چه زمانی شروع می کنید؟
در دوران کرونا کمی شرایط ما به هم ریخت. مدت کوتاهی است که جمع شده ایم و حالا کار ها کمی درست تر پیش می رود. با همه این ها فیلم جدید به احتمال زیاد آبان ماه کلید خواهد خورد. به هر حال فکر می کنم جهان پل خواب در فیلم جدیدم هم تا اندازه ای حضور دارد. همچنان بعد از گذشت شش سال احساس می کنم در پل خواب خیلی چیز هایی که می خواستم بگویم، گفته نشد.
در فیلم دومم پیر پسر بنا بر این است که زمان را یک جور تقسیم کنم که بیشتر بتوانم حرف بزنم و در کوپاژ هم می خواهم روشی استفاده کنم که ساختار و زبان سینمایی اش با پل خواب قدری فرق کند؛ اما مفاهیم مورد علاقه من همان دغدغه هاست. در کل احساس می کنم به نوعی یک پرسش اخلاقی دارم.
فیلم نامه پیر پسر به نظرم قصه پرکششی است و فکر می کنم این فیلم شاید فیلم پیروز تری از پل خواب شود. فیلم سختی است و در حال انتخاب بازیگر هستم.
منبع: فرادید